ورود کاروان سید الشهدا علیه السلام به کربلا
صد باغ غبطه میخورد حتی به صحرا خورشید وقتی میگـذارد پا به صحرا تـا پـشـت پـای کــاروان آبــی بـپـاشـد از عـرش اعـلا آمده زهـرا به صحرا صدبار، خورجین وعدههای پوچ مردم یعـنـی مـیا کـوفه، بـیا امـا به صـحـرا تـا آرزوی نــیــزههـا پـایـان بـگــیـرد با قاصدک ها میرود صحرا به صحرا فـرقی ندارد کـوفه یا شام ست مقـصد دل را سپـرده زینب کبری به صحـرا این نـیـنوا، این طـور سـیـنـین ست اما موسی چرا آورده هارون را به صحرا؟! فرقی ندارد که فـراتی هست یا نیست کـافیست آید حـضرت سقا به صحرا هر سه عـلی را با خودش آورد تا که پای عـلی نشـناس ها شد وا به صحرا اول قتیلش رفت میدان، با خودش گفت سـر میگـذارد آخـرش بابا به صحرا گودال سرخ و خیمه سرخ و گونهها سرخ پاشیـده رنگ عـاشقی مـولا به صحرا طوری که زیر پا مغـیلان جان نگیرد هی قطره قطره میچکد دریا به صحرا بیگوشواره پیش دخـتر بر نمیگـشت مردی که آمد عصر عاشورا به صحرا |